از باغ می برند تا چراغانی ات کنند تاکاج جشنهای زمستانی ات کنند ای گل گمان مبر به شب جشن میروی شاید به خاکمرده ای ارزانی ات کنند یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می برند که زندانی ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه ای بترسکه شیطانی ات کنند آب نطلبیده همیشه مراد نیست شاید بهانه ایست که قربانیات کنند
به خداحافظي تلخ تو سوگند، نشد که تو رفتي و دلم ثانيه اي، بند نشد لب تو ميوه ي ممنـوع ولي لبهـايم هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد با چراغي همه جا گشتم و گشتم در شهر هيچ کس، هيچ کس اينجا به تو مانند نشد هر کسي در دل من جاي خودش را دارد جانشين تو در اين سينه خداوند، نشد خواستند از تو بگويند شبي شاعرها عاقبت با قلم شرم نوشتنـد؛ نشــد!
Ohoi shenidam be hameyedokhtara shomare midikucholu man arash kaman girhastam tiram ra bar ghalbe napakanmizanam khatb be nima dokhtarbaze os arash farzand alborz
دخترک خندید و پسرک ماتش برد !که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده باغبان از پی او تند دوید به خیالش می خواست، حرمت باغچه و دختر کم سالش را از پسر پس گیرد !غضب آلود به او غیظی کرد !این وسط من بودم، سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم من که پیغمبر عشقی معصوم، بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق و لب و دندان ِ تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم و به خاک افتادم چون رسولی ناکام !هر دو را بغض ربود...دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت: " او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: " مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت
AGAR ASHEGH SHODAN PAS YEKGONAH AST …DELE ASHEGH SHEKASTAN SADGONAH AST…AGAR MAH BODAM BE HARJA KEBODI,SORAGHET RO AZ KHODAMIGEREFTAM …AGAR SANG BODAM BE HARJA KEBODI,SARE RAHGOZARE TO JAMIGEREFTAM …AGAR MAH BODI BE SAD NAZSHAYAD,SHABI BAR LABE BAMAMMINESHASTI …AGAR SANG BODI BE HARJA KEBODAM,MARA MISHEKASTI ...AGE BA TO BODAN ESHTEBAHE,AGETO RO KHASTAN ESHTEBAHE,AGEASHEGHE TO BODANESHTEBAHE,AGE VASE TO MORDANESHTEBAHE,PAS BEDON KE TOGHASHANG TARIN ESHTEBAHI
خدا پشت و پناهت زود برگرد فداي شکل ماهت زود برگرد هوا سرد است، شالت را بينداز بگير اين هم کلاهت،زود برگرد ببين اين گونه نگذا ري بماند دو چشمانم به راهت زود بر گرد دلم را مي شکاني اي مسافر به جبران گناهت زود برگرد برايت نیست جايي مثل خانه بسوي زاد گاهت زود برگرد بيا از زير قرآنم گذر کن خدا پشت و پناهت،زود برگرد