To sign my guestbook, you need to signin first. | |
zari65 GuestbookRAMID80 (13 years ago) آیا در حرفه ی شما،بهتر از شما هم وجود دارد؟! روزی،پسرکی وارد یک مغازه شد و روی یک جعبه نوشابه که نزدیک دستگاه تلفن بود رفت تا دستش به تلفن برسد و بعد،شماره ای را گرفت،مغازه دار پسرک را زیر نطر گرفته بود و صحبت هایش را می شنید.پس از برقراری ارتباط پسرک پرسید:خانم،من می توانم چمن های حیاط خانه تان را کوتاه و مرتب کنم.آیا می توانم برای شما کار کنم؟زن پاسخ داد:ما کسی را داریم که این کار را برای ما انجام می دهد! پسرک گفت:خانم،من حاضرم این کار را با نصف قیمت او انجام بدهم! و زن در جواب گفت از کار آن فرد خیلی راضی است.پسرک بیشتر پافشاری کرد و پیشنهاد داد:خانم،من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان مرتب و نظافت می کنم.به این ترتیب شما هر یکشنبه زیباترین چمن را در تمام شهر خواهید داشت،ولی زن همچنان پاسخش منفی بود.پسرک لبخند به لب گوشی را گذاشت.مغازه دار که به حرفهای او گوش داده بود به طرفش رفت و گفت:پسر جان از رفتارت خوشم آمد;بخاطر اینکه روحیه ی خاص و خوبی داری می خواهم کاری به تو بدهم.پسرک جواب داد نه ممنون.من داشتم عملکرد خود را می سنجیدم.من همان کسی هستم که برای آن خانم کار می کند!!! شما چطور آیا بهتر و واردتر از شما در زمینه کاریتان پیدا می شود؟! پس طوری کار کنیم که به راحتی نتوانند کسی را جایگزین ما کنند! arash2244 (13 years ago) Ohoi shenidam be hameyedokhtara shomare midikucholu man arash kaman girhastam tiram ra bar ghalbe napakanmizanam khatb be nima dokhtarbaze os arash farzand alborz sepehr00 (13 years ago) ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍﺩﺳﺘﻬﺎﯾﻢﺧﺎﻟﯽﺍﺳﺖﻭﺩﻟﻢﻏﺮﻕﺩﺭﺁﺭﺯﻭﻫﺎ-ﯾﺎﺑﻪﻗﺪﺭﺕﺑﯿﮑﺮﺍﻧﺖﺩﺳﺘﺎﻧﻢﺭﺍﺗﻮﺍﻧﺎﮔﺮﺩﺍﻥﯾﺎﺩﻟﻢﺭﺍﺍﺯﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯼﺩﺳﺖﻧﯿﺎﻓﺘﻨﯽﺧﺎﻟﯽﮐﻦ******** sepehr00 (13 years ago) ﺗﻮﻳﻪﺳﺎﺣﻞﺭﻭﻳﻪﺷﻨﻬﺎﻗﺎﻳﻘﻲﺑﻪﮔﻞﻧﺸﺴﺘﻪﻳﻜﻲﺑﺎ ﭼﺸﻤﻮﻥﮔﺮﻳﻮﻥ ﮔﻮﺷﻪﺍﻳﻲﺗﻨﻬﺎﻧﺸﺴﺘﻪﻧﮕﺎﻩﭘﺮﺍﻇﻄﺮﺍﺑﺶﺑﻪﺍﻓﻖﺑﻪﺑﻲﻧﻬﺎﻳﺖﺳﺎﻛﺘﻪﺍﻣﺎﺗﻮﻗﻠﺒﺶﺩﺍﺭﻩﻳﻪﺩﻧﻴﺎﺷﻜﺎﻳﺖﺗﻮﭼﺸﺎﺵ ﺣﻠﻘﻪﺀﺍﺷﻜﻪﺗﻮﻳﻪﻗﻠﺒﺶﻏﻢﺩﻧﻴﺎﻣﻨﺘﻈﺮﺑﻪﺭﺍﻩﻳﺎﺭﻩﺗﺎﺑﻴﺎﺩﺍﻣﺮﻭﺯﻭﻓﺮﺩﺍﺑﺎﻭﺭﺵﻧﻤﻴﺸﻪﻋﺸﻖﻭﻫﻤﻪﺩﻧﻴﺎﺵﺯﻳﺮﺁﺑﻪﺗﻨﻬﺎﻣﻮﻧﺪﻩﺗﻮﻳﻪﺳﺎﺣﻞﺯﻧﺪﮔﻲﺑﺮﺍﺵﻋﺬﺍﺑﻪﺗﻨﻬﺎﻳﻲﺑﺮﺍﺵﻋﺬﺍﺑﻪﺧﺎﻃﺮﺍﺕﻟﺐﺩﺭﻳﺎﺩﻳﮕﻪﺍﺯﻳﺎﺩﺵﻧﻤﻴﺮﻩﻫﻤﻪ ﺩﻧﻴﺎﺵﺯﻳﺮﺁﺏﻭﺧﻮﺩﺵﻫﻢﺗﻮﻏﻢﺍﺳﻴﺮﻩﺩﺳﺖﺑﻲ ﺭﺣﻢ ﺯﻣﻮﻧﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﻩﺑﻪﺩﺭﻳﺎ ﺣﺎﻻﺍﺯ ﺧﻮﺩﺵﻣﻴﭙﺮﺳﻪ ﻣﻴﺎﺩﺵﺁﻳﺎﻭﺁﻳﺎ!!!!!ﻋﺎﺷﻘﻲﻛﻪﺗﻨﻬﺎﺑﺎﺷﻪ ﺗﻮﻳﻪﺩﻧﻴﺎﻧﻤﻴﻤﻮﻧﻪﺩﻝﻋﺎﺷﻖﺭﻭﺷﻜﺴﺘﻦﺷﺪﻩ ﻛﺎﺭﻩ ﺍﻳﻦ ﺯﻣﻮﻧﻪ sepehr00 (13 years ago) ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺗﻠﺦ ﺗﻮ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﻧﺸﺪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺗﻠﺦ ﺗﻮ ﺳﻮﮔﻨﺪ، ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﻓﺘﯽ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﺑﻨﺪ ﻧﺸﺪ ﻟﺐ ﺗﻮ ﻣﯿﻮﻩ ﯼ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﻭﻟﯽ ﻟﺐ ﻫﺎﯾﻢ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺍﺯ ﻃﻌﻢ ﻟﺐ ﺳﺮﺥ ﺗﻮ ﺩﻝ ﮐﻨﺪ، ﻧﺸﺪ ﺑﺎ ﭼﺮﺍﻏﯽ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮔﺸﺘﻢ ﻭ ﮔﺸﺘﻢ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ، ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﺸﺪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﯿﻨﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻧﺸﺪ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﺷﺒﯽ ﺷﺎﻋﺮﻫﺎ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﺎ ﻗﻠﻢ ﺷﺮﻡ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ: ﻧﺸﺪ! ﻓﺎﺿﻞ ﻧﻈﺮﯼ sepehr00 (13 years ago) ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﻳﻚ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺩﺭﺍﺯﺳﺖ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺯﻧﻲ ﺑﺎ ﺯﻧﺒﻴﻠﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺭﻳﺴﻤﺎﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻱ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﺎﺧﻪ ﻣﻲ ﺁﻭﻳﺰﺩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﻃﻔﻠﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮ ﻣﻴﮕﺮﺩﺩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺳﻴﮕﺎﺭﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺭﺧﻮﺗﻨﺎﻙ ﺩﻭ ﻫﻤﺂﻏﻮﺷﻲ ﻳﺎ ﻋﺒﻮﺭ ﮔﻴﺞ ﺭﻫﮕﺬﺭﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻛﻼﻩ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺑﺮ ﻣﻴﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻳﻚ ﺭﻫﮕﺬﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﻱ ﺑﻲ ﻣﻌﻨﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ ﺻﺒﺢ ﺑﺨﻴﺮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺷﺎﻳﺪ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺴﺪﻭﺩﻳﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻦ ﺩﺭ ﻧﻲ ﻧﻲ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭﻳﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺩﺭﺍﻙ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻇﻠﻤﺖ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺁﻣﻴﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﻚ ﺗﻨﻬﺎﻳﻴﺴﺖ ﺩﻝ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﻚ ﻋﺸﻘﺴﺖ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﺳﺎﺩﻩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﻧﮕﺮﺩ ﺑﻪ ﺯﻭﺍﻝ ﺯﻳﺒﺎﻱ ﮔﻠﻬﺎ ﺩﺭ ﮔﻠﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻧﻬﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺎﻏﭽﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﻥ ﻛﺎﺷﺘﻪ ﺍﻱ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻭﺍﺯ ﻗﻨﺎﺭﻱ ﻫﺎ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﻚ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ ﺁﻩ | |